خبرگزاری مهر- گروه سیاست: بانوی
مبارز ایران که نامش بخشی از تاریخ مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ماست،
چرا که نقش وی در فرازهای برجسته تاریخ انقلاب اسلامی فراموش نشدنی است.
صحبت از مرضیه حدیدچی(دباغ) تنها محافظ زن امام خمینی(ره) و اولین فرمانده
سپاه زن است.
زمانی به عنوان یک الگوی تمام عیار زن انقلابی شناخته شد که در سال ۱۳۵۳
به جرم شاگردی در محضر آیت الله سعیدی و فعالیت های انقلابی به همراه دختر
نوجوانش رضوانه دستگیر و در زندان های مخوف رژیم ستم شاهی شکنجه شد.
مبارزه مسلحانه ، زندانی سیاسی، شکنجه و نائل شدن به درجه جانبازی گوشه ای
از فعالیت های «خواهر طاهره» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.
او در خاطراتش از شکنجه هایش در زندان های ساواک گفته بود: «خاطرم هست
وقتی فرزندم رضوانه را شکنجه کردند جسم نیمه جان او را آوردند وسط راهرو
انداختند. من با قدرت تمام به دیوار مشت میکوبیدم و از دریچه کوچک سلول
داخل راهرو را نگاه میکردم. بسیار بیتاب و بیطاقت شده بودم. ناگهان صدای
محزون و زیبای آیت الله ربانی شیرازی را شنیدم که شروع به خواندن این آیه
کردند: «واستعینوا بالصبر و الصلاة و انّها لکبیرة الاّ علی الخاشعین»
اینجا بود که آرامتر شدم... رضوانه را با جسم نیمه جان به سلولم آوردند.
یکی از همان سربازها چند حبه قند و خوشه کوچکی از انگور را به داخل پرت کرد
و گفت: خانم، اینها را به دخترت بده خیلی رنگ پریده شده و پاهایش روی زمین
کشیده میشود.شاید کمی به دردش بخورد. به آن سرباز گفتم برایت دعا
میکنم. او هم پاسخ داد اگر بلدی دعا کنی برای خودت دعا کن که از اینجا
نجات پیدا کنی.
بعدها دیگر این مأمور را ندیدم. دیگر نمیدانم ساواکیها
فهمیدند و بلایی سر او آوردند یا نه. یک بار دیگر در اتاق بازجویی، من و
رضوانه را با هم شکنجه میکردند. دختر نوجوانم تشنه بود و بازجو تهرانی، در
حالی که لیوان آب خنک در دست داشت با افتخار و غرور به ما نگاه میکرد و
آب را جلو چشم فرزندم بر زمین میریخت.»
اما شکنجه های این بانوی مبارز با پیروزی انقلاب اسلامی التیام یافت و
پس از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مؤسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
به مبارزات خود با دشمنان اسلام و انقلاب ادامه داد. او بعدها به عنوان
اولین فرمانده سپاه منطقه غرب کشور مسئولیت سپاه همدان را برعهده گرفت.
بانو دباغ در نابودی سازمانهایی نظیر کومله و حزب دموکرات کردستان گرفته
تا شبکههای مخفی فدائیان و منافقین نقش فعالی را ایفا کرد.
مسئولیت بسیج
خواهران کل کشور، نمایندگی مجلس شورای اسلامی در سه دوره، فرماندهی سپاه
همدان، استاد دانشگاه علم و صنعت، استاد مدرسه شهید عالی مطهری، قائم مقام
جمعیت زنان جمهوری اسلامی از دیگر مسئولیتها و سوابق اجرایی خواهر طاهره
است.
داستان محافظ شدن او از این قرار است زمانی که پلیس فرانسه قصد داشت
برای محافظت از امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو از پلیس زن استفاده کند
. امام موسی صدر گفته بود زنی را میشناسد که نسبت به مسائل محافظت خانگی و
آموزش پلیسی آشنایی دارد و مرضیه دباغ را پیشنهاد داده بود و از آنجا بود
که او در منزل امام در نوفل لوشاتو خدمت کرد، از امام لقب « خواهر طاهره »
گرفت.
او فعالیت های مبارزاتی در عراق و عربستان هم داشته است در عربستان
سعودی به توزیع اعلامیههای امام خمینی(ره) در میان حجاج میپرداخت اما
بیشتر فعالیتهای او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در
سوریه و لبنان زیر نظر شهید محمد منتظری و با حمایت امام موسی صدر میشد.
حدیدچی همچنین تنها زنی بود که به عنوان یکی از نمایندگان جمهوری
اسلامی، پیام حضرت امام (ره) را در سال ۶۷ به گورباچف رساند. او زمانیکه در
زندان کچوئی در حال سرکشی به بندها بود، خبر دادند امام ماموریتی به او
سپرده و باید همراه آیتالله جوادی آملی و محمدجواد لاریجانی به شوروی سفر
کند.
سیداحمد خمینی درباره علت این انتخاب به بانو دباغ گفته بود: «کارهایی
را که برای امام انجام دادهاید برای ایشان روشن است و اینقدر که شما نزد
امام شناخته شده هستید، خانمهای دیگر شناخته شده نیستند. شما میدانید
امام چقدر در تصمیماتشان دقت دارند. شما امتحانتان را پس دادهاید. زیر
انواع شکنجهها بودهاید و اطلاعاتی بیرون ندادهاید. با بدن زخمی و بیمار
این جرأت را داشتید که با پاسپورت جعلی از کشور خارج شوید و شش ماه در
سختترین شرایط به تنهایی زندگی کنید. به فنون نظامی هم آشنایی کامل دارید.
امام میدانند در مواقع بحرانی دچار ترس و رعب نمیشوید و بهترین تصمیم را
میگیرید. این سفر هم ممکن است پر از مخاطره باشد. امام میدانند چه کسانی
را انتخاب کردهاند.»
اما سهم او از انقلاب تنها شکنجه و زندان و نبود، خواهر طاهره برای تامین
مخارج چند خانواده که تکفل آنان را از دوران نمایندگی مجلس بر عهده گرفته
بود مجبور به مسافر کشی هم شده بود. او در این زمینه در مصاحبه ای گفته
بود: در دوره دوم نمایندگیام در مجلس شورای اسلامی، هر ماه مبلغی را
برای کمک به چند خانواده نیازمند اختصاص میدادم. دوره نمایندگی که به
پایان رسید پول چندانی برایم باقی نمیماند که به آنها کمک کنم. برای همین
شبها بعد از خوابیدن بچهها و همسرم، با ماشین به فرودگاه یا میدان آزادی
میرفتم و مسافرکشی میکردم. وقتی این خبر پخش شد، آقا (رهبری) خیلی ناراحت
شده بودند و فرمودند: خرج این سه خانه را من می دهم و شما دیگر حق ندارید
مسافر کشی کنید.»