نزدیک عملیات بود.
می دانستم دختردار شده.
یک روز دیدم سرپاکت نامه از جیبش زده بیرون.
گفتم: این چیه؟ گفت عکس دخترمه.
گفتم:بده ببینمش!
گفت:خودم هنوز ندیدمش.
گفتم:چرا؟
گفت : الان موقع عملیاته ؛ می ترسم مهر پدر فرزندی کار دستم بده.
باشه بعدا