کلر ژوبرت که از خانوادهای مقید به مسیحیت کاتولیک است پس از تحقیق و مطالعه درباره اسلام مسلمان شد و نام خود را سمیه گذاشت. حالا چند سالی میشود که در ایران سکونت دارد و تلاش میکند تا به زبان ساده برای بچهها زیبایی اسلام را به تصویر بکشد.
کلر ژوبرت که از خانوادهای مقید به مسیحیت کاتولیک است پس از تحقیق و مطالعه درباره اسلام مسلمان شد و نام خود را سمیه گذاشت. حالا چند سالی میشود که در ایران سکونت دارد و تلاش میکند تا به زبان ساده برای بچهها زیبایی اسلام را به تصویر بکشد.
البته مسأله اشتغال با مسأله ازدواج ارتباط هم دارد و یکی از موانع ازدواج، همین مسأله اشتغال است؛ لیکن در مورد ازدواج، من عرض کنم:
عزیزان من! موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید.
ازدواج برای جوانان لازم است و جوانان هم آن را میخواهند. البته موانعی هم وجود دارد، ولی همه ی موانع ، اقتصادی نیست.
موانع اقتصادی بخشی از مشکل است.
عمده ی موانع ، فرهنگی است - عادتها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و همچشمیها، تجمّلطلبیها - اینهاست که یک مقدار نمیگذارد آن کاری که باید انجام گیرد، صورت پذیرد.
اگر عادت کنند که ازدواجها را ساده، بیپیرایه و بیتشریفات انجام دهند، فکر میکنم که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. اساس ازدواج در اسلام بر سادگی است. در اوایل انقلاب نیز همینطور بود؛ منتها متأسفانه این فرهنگِ تکاثر و تفاخر و سرمایهداری یک خرده کار را مشکل کرد.
دنیای استکباریِ سرشار از جاهلیّت، در اشتباه است که خیال میکند ارزش و اعتبار زن به این است که خود را در چشم مردان آرایش کند تا چشمهای هرزه به او نگاه کنند و از او تمتّع گیرند و او را تحسین نمایند.
رهبر انقلاب؛ ۷۱/۹/۲۵
پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه و در پی تغییر و تحولات اجتماعی مورد نظر استعمار، بهویژه در زمینه فعالیتهای زنان، او تحت عنوان آزادی زنان و در واقع به تقلید از غرب اقدام به تشکیل جمعیتهای زنان کرد و برای راهاندازی این گروهها از کسانی کمک گرفت که اعتقادات دینی درستی نداشتند و تنها نشانه پیشرفت و تمدن در نگاه آنان اقتباس الگوهای غربی بود. (1)
«جمعیتهای زنان » درطریق ساختارشکنی فرهنگی
برای تحقق این اهداف نیاز به سازمانها و
مراکز متعددی بود تا برنامههای استعمار در جهت امحای ارزشهای دینی و
جایگزینی الگوهای غربی در سراسر کشور و در جامعه مذهبی ایران اجرا شوند.
منبع : شیرازه
حیا یعنی وقتی استادت حرف میزنه و نگاهش زیاد توی چهره ات میمونه شرم کنی کنی .
حیا یعنی وقتی با یه همکلاسی پسر حرف میزنی ادای بچه مومن در نیاری که نگاهتو 180 درج بچرخونی بلکه: خودت، ازدرونت مانعی داشته باشی که شرم کنه به یه نامحرم نگاه کنه.
حیا یعنی : خودت یه خط قرمز داشته باشی دورت و توی ذهنت نسبت به محرمات الهی.
وقتی راه میری طوری نری که نگاه ها به طرفت برگرده
وقتی
توی خیابون میخندی حواست به اطرافت باشه حتی به اینکه لبخندت اغواگر
نباشه( همون لبخندی که همه ما دخترها داریم و خودمون هم میدونین چه اثری
داره در دیگران)
حیا یعنی وقتی لباس میپوشی شرم کنی که بدنت بزنه بیرون و مواظب طرز پوشیدنت باشی
حیا یعنی وقتی از جلوی جمع پسرها رد میشی نگرانی که مبادا از پشت سر هم نگاهشون دنبالت کنه و خودتو جمع میکنی و قدمهاتو مراقبت میکنی
حیا یعنی بدون آقا بالاسر مواظب خوت باشی
حیا یعنی وقتی یه عکس بد یا فیلم بد میبینی حتی اگه کسی نبینتت خودت شرم کنی که ادامه بدی.
حیا یعنی واسه خودت کرامت و حرمت قائل باشی
حیا یعنی وقتی میبینی به خاطر ظرافت صدات بقیه برمیگردن و نگاه میکنن صدا در گلوت خفه بشه ونگران بشی مبادا با صدات روی کسی اثر بد بذاری و حرف زدنت رو محدود کنی
حیا یعنی به نظر امل بیای اما توی جمعی که دخترا و پسرا دارن با هم حرف میزنن و کرکر میخندن و لودگی میکنن وارد نشی.
حیا یعنی وقتی وارد محیطی شدی که دونفر با هم مشغولن وارد شدی تو سرخ بشی و نه اونها
حیا یعنی آزرم، شرم به جا
حیا یعنی جلوی کسی که دوستش داری بیشتر مواظب رفتارت باشی و نه کمتر!
حیا یعنی خدا رو هر لحظه ناظر و حاضر بدونی.
حیا یعنی وقتی بی حیایی کردی از شرم همه وجودت هنگ کنه.
تنها با فاصله یک روز از هتک حرمت به دختر چادری آمر به معروف در منطقه پونک، یک زن چادری همراه با فرزند ۳ سالهاش در محله خانی آباد تهران مورد ضرب و شتم یک بدحجاب قرار گرفت.
23 تیرماه امسال اتفاقی تأسف بار رخ داد که پس از انتشار آن در رسانهها، احساسات عموم مردم مسلمان جامعه جریحه دار شد، خبری با این تیتر « ماجرای کشیدن چادر از سر دختر آمر به معروف در ماه رمضان ».
شمس، دختر آمر به معروف 30 سالهای است که در منطقه پونک تهران مورد اهانت و هتک حرمت یک خانم بدحجاب قرار میگیرد تا جایی که خانم بدحجاب، تلاش بر کشیدن چادر و روسری از سر این آمر به معروف میکند اما موفق نمیشود.
24 تیرماه یعنی تنها پس از گذشت یک روز از ماجرای خانم شمس، معصومه فراهانی، زن چادری دیگری در محله خانیآباد تهران، مورد ضرب و شتم یک زن بدحجاب قرار میگیرد. ماجرایی که جزئیات آن را خانم فراهانی برای خبرنگار گروه جامعه فارس توضیح میدهد.
فارس: شرح ماجرا را این طور آغاز کنیم که 24 تیرماه است و شما پس از اقامه نماز در مسجد به همراه فرزند 3 ساله خود، راهی منزل خود در محله خانیآباد میشوید، در مسیر، چه اتفاقی برای شما رخ میدهد؟
فراهانی: من روزه بودم و برای اقامه نماز و صرف افطار، همراه با فرزند 3 سالهام به مسجد رفتیم ساعت تقریباً 10 شب بود در مسیر که داشتم میآمدم داخل کوچه 2 نفر خانم را دیدم که روسریهای خود را دور گردنشان انداخته بودند و داشتند به سمت ماشینشان میرفتند، ظاهرشان تعجب آور بود، اول سعی کردم با نگاه هشداردهنده، باعث شوم که حجابشان را رعایت کنند اما آنها نگاه طلبکارانهای را تحویل من دادند، در مرحله بعد سعی کردم یادآوری کنم که آنها در کجا زندگی میکنند و فقط خطاب به آنها گفتم «ببخشید خانمها آیا اینجا ایران نیست؟» جواب دادند که « ایرانه که ایرانه!» گفتم « به نظر شما نباید حداقل، تابع قوانین کشوری باشیم که در آن زندگی میکنیم؟» اما دیگر جواب این سوالم را ندادند و به جای آن مشتهایی بود که نثارم میکردند.
فارس: در حالی که بچه، همراه شما بود این اتفاق رخ داد کسی در کوچه نبود که به کمک شما بیاید یا حداقل، فرزند شما را از این صحنه دور کند؟
فراهانی: اول که یکی از آنها دستهایم را گرفت و نفر بعدی با مشت به سر و صورتم میزد بچهام کاملاً شاهد ماجرا بود و داشت زهره ترک میشد تا اینکه آقایی متدین آمد و فرزندم را بغل کرد و از ما کمی فاصله گرفت و بعد از آن، اوباش دور ما حلقه زدند و از آن بدحجابها پشتیبانی میکردند. در مقابل نیز بسیجیهای محل به کمک من آمدند و من را از دست آنها نجات دادند.
فارس: یعنی شما ایستادید تا آنها شما را با مشتهایشان، سیاه و کبود کنند و عکسالعملی نشان ندادید؟
فراهانی: من خودم رزمیکار هستم اما چون هدف من دعوا با این افراد نبود و میخواستم امر به معروف کنم هیچ استفادهای از توان بدنی خودم نکردم. من میخواستم در ماه مبارک رمضان، فقط به آنها یک گوشزد کوچکی داشته باشم که آن هم، زبانی بود.
فارس: این اتفاق، در همان کوچه، فیصله پیدا کرد؟
فراهانی: نه با کمک بسیجیهای محل به کلانتری خانیآباد رفتیم اما حامیان آن خانمها تلاش میکردند که من به خاطر کتکهایی که خوردهام رضایت بدهم ولی من شکایت کردم چون حرکت آنها غیرمنصفانه بود.
فارس: بعد از شکایت چه اتفاقی افتاد؟
فراهانی: من به پزشک قانونی رفتم و در آنجا نیز میزان لطمهای را که خورده بودم ثبت شد و آن خانمی هم که بنده را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و صورتم را به شدت، کبود کرده بود یک شب بازداشت شد و تنها با گذاشتن یک قبض برق منزل به عنوان وثیقه، آزاد شد در حالی که در خودروی این خانم، انواع سلاح سرد وجود داشت و از سوی دیگر نیز کاملاً در کوچه، کشف حجاب کرده بود، دو موضوعی که دو اتهام مجزا محسوب میشدند.
فارس: در حال حاضر اوضاع روحی و جسمی شما و فرزندتان چطور است؟
فراهانی: فرزندم که هنوز از دیدن صحنه آن شب، به شدت مضطرب است خودم هم چون به نفس کاری که انجام دادهام ایمان دارم صدمات آن را میپذیرم هنوز کبودیهای مشتهای آن زن بدحجاب را هر روز با خودم در کوچه و خیابانهای این شهر شلوغ میبرم اما نمیگذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد.
پی نوشت نویسنده وبلاگ:
با ابراز تاسف از اتفاق این فاجعه لازمه ذکر کنم که من با شنیدن این خبر به یاد روایتی از امیر المومنین افتادم ، که می فرمایند : اگر شما امر به معروف و نهی از منکر را رها کردید ، اشرار بر شما مسلط می شوند و دیگر هرچه دعا کنید به استجابت نمی رسد.
تـــسلــط اشــرار :
یکی از مهمترین آثار شوم ترک امر به معروف و نهی از منکر تسلط اشرار برجان و مال و ناموس مردم خواهد شد
به طوری که حضرت علی (ع) در نامه 47 نهج البلاغه فرمود: « امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که خداوند اشرار را حاکم بر امورتان خواهد کرد و ناله ها و دعا های شما دیگر اثر نخواهد داشت. »
بدین صورت انسانهای پاک و مومن در جامعه منزوی خواهند شد و نااهلان و نامحرمان بر مومنان مسلط می شوند. اگر می خواهیم به این بلا گرفتار نشویم
باید به این فرمایش امام محمد باقر (ع) توجه و عنایت نمائیم که می فرماید: « امر به معروف و نهی از منکر را پیامبران و روش صالحان است. »
فریضه بزرگی که به سبب آن فرایض بر پا، راهها امن، کسب ها حلال، مظالم (به صاحبانش) بازگردانده، زمین آباد، حق از دشمنان گرفته می شود و امر (حکومت) تحکیم می یابد.
در آخر هم شما را به خواندن پیامدهای مفید و آثار امر به معرو ف ونهی از منکر تشویق می کنم.
مقاله ی جالبی هست.
شیطان شدی امروز....
چشم های پسران را ...
فردایی زود...
شیطان می شود هزاران چشم...
دل همسرت را ؛
حواست باشد بانو !!!!!
امروز تو شوهر دیگران را به هوس می اندازی
فردا شوهرت را به هوس می اندازند
امروز در کوره شهوت پسران مجرد می دمی
فردا پسرت را به راه نا کجا آباد می برند
بازی داره زمونه
خدا اصلا عجله نداره ... خیلی صبوره
10 سال دیگه میزاره تو کاست
غیر از این باشه به عدالت خدا شک می کنم...
پس بچرخ تا بچرخیم...
پشت در دادگاه طلاق با چشمهای گریون می بینمت...